بالاخره اومدیم اینجا :) بعد دو سال خلوت کردن توی این خونه. فقط بدجوری اینجا منو یاد پدرم میندازه. روزهایی که پایان نامه مینوشتم و توی تکینه ی قدیمی نمینوشتم واسه سرگرمی و تفریح ساعت هایی رو اینجا میگذروندم. اون روزها پدرم بیشتر از همیشه باهام بود. وقتی .... بیخیال ....یادش بخیر.
وقت کردید یه سر به لینک های بالای وبلاگ بزنید