خدا رو شکر این هفته تموم شد هفته ای که بیشترش توی بیمارستان گذرونده شد.
حالا که اوضاع شرکت بهم ریخته دارم سعی می کنم زندگی کاری و درسی و شخصی رو فقط تحمل کنم تا گره ها باز بشه یا باز کنم. خیلی هاشون دست من نیست.
مدام به معده ی خودم که به خاطر استرس نا آرومی میکنه میگم "هیسسسس زندگی ارزش حرص خوردن نداره"